one crazy

دلا دیوانه شو؛ دیوانـــگی هم عالَمی دارد

بیا با هم بریم سفر ...(عنوان ریتمیک خوانده شود لطفا :))

جلسه ی توجیهی بود ... اسفند 92 .... توی دفتر یکی از تشکلهای دانشجویی ... . قرار بود بریم اردو .... واسه اونایی که ثبتنام کرده بودن پیامک اومده بود که شرکت در جلسه ی توجیهی الزامی است. ما نیز آمده بودیم نشسته بودیم گوشه ای و گوش میدادیم به حرفای مسئولین اردو ... 

==================================

دو هفته بعد از جلسه توجیهی ... بالاخره زمان سفر ما فرا رسید. اتوبوس بچه ها رو برد ایستگاه قطار .. من و یکی از بچه ها رفته بودیم توی شهر خرید وسایل مورد نیاز اردو . وقتی برگشتیم دانشگاه دیدیم اتوبوس داره حرکت میکنه!

O_o

هرچی سوت و داد زدیم و دست تکون دادیم و بالا و پایین پریدیم هم فایده ای نداشت. بعله! یعنی ما رو جا گذاشتن؟! حداقل خودمون رو نمیخواستن؛ بخشی از لوازم اردو رو چی؟ اونا که دست ما بود :/

من و این دوستم هنگیده بودیم که مسئول اردو تلفنی خبر داد شما با تاکسی بیاین ایستگاه قطار به گروه ملحق بشید

گفتم چرا واینستادین ما هم سوار شیم؟ گفت: راننده حوصله موصله نداشت که بخواد بیشتر از اون وایسه . یهو گازشو گرفت دیگه. ما هم ترسیدیم چیزی بگیم :ll:

 

ما هم زنگیدیم آژانس دانشگاه و وسایل شخصی مون رو + لوازم اردو رو بار تاکسی کردیم و خواستیم راه بیفتیم که دیدیم دوتا از بچه ها که از قضا اونا هم از اتوبوس جا مونده بودن خودشونو به ما رسوندن . گویا تاخیر ما سبب خیری شد برای این دو جا مانده نیز هم

البت به خیر و سلامت خود را به هم قطاران خود رساندیم

ولی آژانسیه کوفتش شه پول زیادی ازمون گرفت

 

۵ ۰
O-O_O_o-O
۱۶ مرداد ۲۱:۱۴
سلام
 چه باحال خخخخخ
از خود اردو مینوشتین خب
حتمن خاطرات خوبی هم از اون داریم برامون

پاسخ :

دارم براتون :)
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید؟ پس چرا بابام میگه دیوانه چو دیوانه بیند گردد عاقل
۱۶ مرداد ۲۱:۱۷
دم راننده اتوبوسه گرم D ... :))

پاسخ :

دم شما گرم
هستی
۱۶ مرداد ۲۱:۲۲
تو باز اومدی؟  .... وای خدا .... اومدی بعده دو سال و میگی موهام خوب شد؟ 

خوشحالم برگشتی

آیکون لبخند ملیح ... دی!

پاسخ :

نمکدون
بیا پی وی بحرفیم
خوشحالم هنو هستی
آقا سید
۱۷ مرداد ۲۱:۰۰
سلام 

بابت تذکر غیر مستقیم تشکر :) 


پاسخ :

سلام
خواهش میشه :)
بزرگوارید
پرواز ...
۱۸ مرداد ۰۲:۵۷
خوبه به قطار‌ رسیدید و کلا جا نموندید !

پاسخ :

آره خدارو شکر
باور کن وسایل اردو پیش ما بود وگرنه جامون میذاشتن :)
اینا که معرفت ندارن

ف. ابراهیمی
۲۱ مرداد ۱۲:۲۹
تف به آژانسی کوفتی 😂

پاسخ :

:))
محدثه انصاری
۰۱ شهریور ۱۸:۰۳
خندیدم. 

همیشه وقتی چیزایی که انتظارشو نداریم و اتفاق میفته خاطره های دوست داشتنی آینده میشن

پاسخ :

:)
بعلـــه دیگه .... اینجوریاس ^ـ^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام به همه ی مخاطبای عزیز ...

اینجا جایی است برای عاشقانه های یک دیوانه.
همین
و دیگر هیــــــــــچ ...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان